معنی گیج بزئن - جستجوی لغت در جدول جو
گیج بزئن
درد ناگهانی استخوان
ادامه...
درد ناگهانی استخوان
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیج بیئن
مور مور شدن بدن، گزگز کردن
ادامه...
مور مور شدن بدن، گزگز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جیک بزئن
دم زدن، حرف زدن، صدای جیک جیک جوجه از درون تخم در یکی دو
ادامه...
دم زدن، حرف زدن، صدای جیک جیک جوجه از درون تخم در یکی دو
فرهنگ گویش مازندرانی
ریس بزئن
ریسه رفتن، لرزیدن
ادامه...
ریسه رفتن، لرزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گفت بزئن
شور زبانی، در باور عامیانه سخنی که شوم باشد
ادامه...
شور زبانی، در باور عامیانه سخنی که شوم باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
گسک بزئن
نوعی قهر کردن که علامت آن بالا انداختن شانه ها است
ادامه...
نوعی قهر کردن که علامت آن بالا انداختن شانه ها است
فرهنگ گویش مازندرانی
لیف بزئن
لیسیدن، لفت و لیس کردن، بلعیدن گوسفند، صابون زدن در حمام
ادامه...
لیسیدن، لفت و لیس کردن، بلعیدن گوسفند، صابون زدن در حمام
فرهنگ گویش مازندرانی
گو بزئن
گاو نر و ماده را در وضعیت جفت گیری قرار دادن، زمین را کشت
ادامه...
گاو نر و ماده را در وضعیت جفت گیری قرار دادن، زمین را کشت
فرهنگ گویش مازندرانی